جدول جو
جدول جو

معنی ابن رائق - جستجوی لغت در جدول جو

ابن رائق
(اِ نُ ءِ)
امیرالامراء ابوبکر محمد. او به سال 317 ه. ق. بمعیت برادر خویش ابراهیم و در سال 319 به تنهائی صاحب شرطۀ بغداد بود. و از322 تا 324 حکومت واسط داشت. و در سال اخیر بمنصب امیرالامرائی ارتقا یافت. در این وقت ابن رائق از بجکم یکی از سرداران مقتدر عصر هراسناک شد و از اینرو سردار دیگر معروف به بریدی را بمخالفت بجکم برانگیخت، لکن بریدی مغلوب و بجکم بغداد را متصرف شد و ابن رائق قهراً از کار کناره گرفت. هنگامیکه بجکم در رکاب خلیفه بجنگ حمدانیان رفت ابن رائق با سپاه همدست شده و بر خلیفه قیام کرد و حکومت حران و قنسرین و بعض نواحی فرات را از خلیفه تقاضا کرد خلیفه درخواست او بپذیرفت و ابن رائق از بغداد بیرون شد و به شام رفت و درآنجا او را با سپاه محمد بن طغج اخشیدی جنگ افتاد و بصلح خاتمت یافت (328). و مقرر شد مصر و شام تا حدودرمله محمد بن طغج را باشد دیگر نواحی شام ابن رائق را. وقتی که در بغداد میان ترک و دیلم خصومت افتاد و گورتگین فرمانفرمای دیلمیان ظفر یافت و امیرالامرائی را خاص خود کرد، خلیفه متقی بدان رضا نمیداد و برای دفع گورتگین به ابن رائق متوسل گردید و ابن رائق در سال 329 با سپاهی از شام آهنگ بغداد کرد و در عکبرا نزدیک بغداد میان او و گورتگین محاربت درپیوست گورتگین بهزیمت به بغداد شد و ابن رائق در پی او بمدینهالسلام درآمد و بدانجا بار دیگر سپاهیان او را بشکست و خود او را دستگیر کرد و خلیفه منصب امیرالامرائی بدو داد، در سال 330 بجنگ بریدی بواسط شد، بریدی آن وقت دم خودسری میزد اما چون از توجه ابن رائق بدان صوب خبر یافت خواهان صلح شد و ملتزم گردید خراج واسط هرساله بپردازد. پس از چندی در بغداد قحط پدید آمد و ترکان از پیرامون ابن رائق بپراکندند، بریدی اغتنام فرصت کرده برادر خویش را بتصرف بغداد فرستاد خلیفه با امیرالامراء بموصل گریخت و به بنی حمدان پناه برد و ابن رائق در رجب 329 به دست ابومحمد بن حمدان کشته شد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ رَ)
ابوعلی حسن بن رشیق. پدرش مملوک محرّر رومی بوده و زرگری پیشه داشته. بین 385 و 390 ه. ق. در مسیله از شهرهای افریقیه متولد و456 یا 463 در شهر مازر واقع در صقلیه درگذشته است. او ادیبی لغوی و شاعر بود و در قیروان معز بالله فاطمی را مدح میگفت. وقتی در آنجا فتنه ای افتاد و قبائل عرب این شهر را غارت کردند. معز بالله ، و ابن رشیق با او، به مهدیه گریختند خلیفه بدانجا رحلت کرد و ابن رشیق به صقلیه رفت. از تألیفات اوست: عمده در نقد شعر. قراضهالذهب فی نقد اشعار العرب. کتاب الشذوذ در لغت. کتاب الانموذج. (از بغیهالوعاه) (ابن خلکان)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ هَِ)
ابوشکر پطرس بن راهب بن اکرم بن مهذب بن شماس قیطی. در فسطاط مصر میزیسته و681 ه. ق. درگذشته است. کتابی در تاریخ از خلقت آدم تا قضاه بنی اسرائیل و ملوک روم و ظهورمسیح و تاریخ بطارقه و هم تاریخ خلفا تا زمان خویش نوشته و در جداولی مرتب کرده است، این کتاب با ترجمه لاتینی در پاریس به سال 1651 میلادی به طبع رسیده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ءِ)
هارون. اصل او از یهود، از مردم حیره. شاگرد ابوالعباس مبرد. و کتابی چند در نحو دارد. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ءِ)
ابومحمد حسین بن احمد بن یعقوب همدانی. عالم جغرافیائی نحوی لغوی. وفات 334 ه. ق. صاحب تصنیفات در جغرافیا مانند کتاب المسالک و الممالک. عجائب الیمن. جزیره العرب و اسماء بلادها و اودیتها و غیر آن
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ءِ)
موفق الدین ابوالبقا یعیش بن علی بن یعیش بن ابوالسرایای اسدی. اصلاً موصلی و مولد او به حلب در 553ه. ق. نحو و حدیث به حلب و دمشق فراگرفت و بعزم صحبت ابن انباری قصد بغداد کرد و در موصل خبر وفات اوبشنید و بهمانجا اقامت گزید و از علمای موصل روایات شنود، سپس بحلب بازگشت و از آنجا به دمشق شد و امام ابوالیمن زین بن الحسن کندی اجازتی که حاکی از علو مقام او در علم و ادب است بدو داد و باز به حلب مراجعت کرد و تا آخر عمر بدانجا شغل تدریس ورزید. ابن خلکان معروف نزد او تلمذ کرده و گوید ابن صائغ در ادب حجتی بود خوش بیان و خوش طبع و مزّاح. او راست: شرح مفصل زمخشری و شرح تصریف ملوکی ابن جنی. وفات در 643
لغت نامه دهخدا